ساقی

کاش می دیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست
آه ٬ وقتی که تو ٬ لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
آه ٬ وقتی که تو چشمانت
آن جام لبالب از جان جادو را
سوی این تشنه ی جان سوخته می گردانی
موج موسیقی عشق
از دلم می گذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم می گردد
دست ویرانگر شوق
پر پرم می کند ٬ آری ای غنچه ی رنگین پر پر
من در آن لحظه که چشم تو به من می نگرد
برگ خشکیده ی ایمان را
در پنجه ی باد
رقص شیطانی خواهش را
در آتش سبز
نور پنهانی باخواهش را
در چشمه ی مهر
احتراز ابدیت را می بینم
بیش از این ٬ سوی نگاهت ٬ نتوانم نگریست
احتراز ابدیت را یارای تماشای نیست
کاش می گفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست !!
+ نوشته شده در 2006/1/10 ساعت 20:39 توسط سمانه